جدول جو
جدول جو

معنی اشتر خراسانی - جستجوی لغت در جدول جو

اشتر خراسانی
(اُ تُ رِ خُ)
بختی. و رجوع به اشتر بختی و بختی و شتر خراسانی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مَ)
ابراهیم خراسانی، از شاعران قرن دهم و از معتمدان دولت سلطان حسین میرزا گورکانی ومدتی ملازم قاضی سلطان تربتی بوده است و شخص اخیر درزمان شاه عباس حکومت مشهد را بر عهده داشته است. امتی به سال 941 هجری قمری درگذشته است. از اشعار اوست:
منم آن میوه کز خامی به بستان هوس ماندم
ز بس ایام با من کرد سردی نیم رس ماندم
من آن مرغم که هر گه کرد عشقم میل آزادی
نوای تازه ای پرداختم تا در قفس ماندم.
جان رفت و عمرهاست که در انتظار تو
دزدیده ام بدل نفس واپسین خویش.
در چمن یار چو با آن قد و قامت برخاست
سرو بنشست ز دعوی و قیامت برخاست.
(از تذکرۀ صبح گلشن ص 38) (تذکرۀ نصرآبادی ص 261).
و نیز رجوع به سفینۀ خوشگو و الذریعه قسم 1 از جزء 9 و تذکرۀ روز روشن ص 71 و نتایج الافکار ص 38 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1033 و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
ابوبکر احمد بن محمد بن هانی خراسانی سپس بغدادی حنبلی معروف به اشرم. از فقیهان و محدثان اخباری بود و در سال 270 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب التاریخ. کتاب السنن در فقه برحسب مذهب احمد و شواهدی از حدیث. کتاب العلل در حدیث. کتاب الناسخ و المنسوخ در حدیث. (از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 50) ، اشعی القوم الغاره، پریشان و متفرق ریختند قوم غارت را. (منتهی الارب). اشعی ̍ القوم الغاره، اشعلوها، ای بثوها و فرقوها. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ رِ خُ)
میرزا عسکر فرزند میرزا هدایه اﷲ حسینی خراسانی است. شعر میسروده و در اواخر زمان سلطان محمد شاه به طهران آمد و در 1280 هجری قمری درگذشت. (الذریعه ج 9 ص 510) (مجمعالفصحاء ج 2 ص 250)
لغت نامه دهخدا